سوال اول :سؤال اول من از مراد زهي اين است كه روايات صحيحي كه عرض كردم ، از عائشه كه مي گويد: ما رأيت احداً قد اصدق من فاطمه ؛ راستگوتر از فاطمه نبوده . فاطمه زهرا سلام الله عليها بعد از رحلت نبي مكرم مطالباتي از خليفه اول داشتند ؛ ولي خليفه اول پاسخ منفي دادند ، آيا اين خود نشانگر تكذيب سخن پيامبر اكرم نيست ؟
سوال دوم:
ايشان فرمودند ما به همان نسبتي كه حضرت زهرا و حضرت علي را دوست داريم ، جناب ابوبكر و عمر را دوست داريم . طبق روايت صحيح بخاري ، پيامبر اكرم فرمود : فاطمه غضبش ، غضب من و رضايتش رضايت من است . در صحيح بخاري و مسلم صراحت دارد كه فاطمه زهرا از ابوبكر و عمر غضبناك از دنيا رفتند ؛ فلم تزل مهاجرته حتي توفيت . واين نشان گر اين است كه وقتي فاطمه زهرا سلام الله عليها از آن ها راضي نيست ، پيامبر هم از آن دو نفر راضي نيست ، خدا هم راضي نيست . محبت كسي كه پيامبر و خدا از او راضي نيست، خلاف شريعت ، و خلاف شرع و خلاف عقل است . جواب بدهند .
سوال سوم:
گر چه ايشان نسبت به سؤال دوم بنده ايشان جواب ندادند ، غضب حضرت زهرا از أبي بكر و عمر يك مسأله ثابت در صحيح بخاري و مسلم است . سؤال سوم من از ايشان اين است كه شما در روايات ، در صحيح بخاري و مسلم آورده ايد :
من مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية . صحيح مسلم ، ج6 ، ص22 .
و همچنين من مات و ليس عليه امام مات ميتة الجاهلية . اين كاملاً ثابت است .
از طرف ديگر در صحيح بخاري ومسلم هست كه : ماتت ابي بكر وهي واجدة علي ابي بكر . نه تنها بيعت نكرد ؛ بلكه نسبت به ابي بكر غضبناك نيز از دنيا رفت .
فلم تزل مهاجرته حتي توفيت .
در اين جا مسأله اين است فاطمه زهرا سلام الله عليها كه در برابر خليفه اول بيعت نكرد و او را به عنوان امام قبول نكرد ، آيا فاطمه زهرا به مرگ جاهلي مرده و يا خلافت ابوبكر ، خلافت مشروع نيست .
سوال چهارم:
من عرض مي كنم كه سؤال قبلي و قبلي تر من را جناب مراد زهي جواب ندادند . و من باز تكرار مي كنم كه حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها از ابوبكر و عمر به ويژه از ابوبكر غضبناك شد .
فغضبت فاطمه بنت رسول الله فهجرت أبابكر ؛ از ابابكر قهر كرد . با اين كه قهر كردن يك امر منفي است . فلم تزل مهاجرته حتي توفيت ؛ تا آخرين لحظه حيات هم جناب حضرت زهرا سلام الله عليها از ابوبكر راضي نشدند . آيا اين غضب فاطمه دليل بر عدم مشروعيت آن ها نيست ؟آيا اين دليل بر آن نيست كه آن ها بر يك مسندي نشسته اند كه مرضي حضرت زهرا نيست و مرضي حضرت زهرا نباشد ، مرضي نبي مكرم نيست و مرضي خداي عالم نيست . آيا اين غضب و اين هجرت و آن چه در الإمامة و السياسه هم آمده كه مي خواهم انشاء الله آن را يك مقدار بزرگنمايي كنم كه مي گويد : والله لأدعونكما في كل صلاة اصليها . آيا اين مشروعيت خلافت شيخين را زير سؤال نمي برد ؟
سوال پنجم:
با توجه به مستنداتي كه بنده عرض كردم با بررسي سندي و شهادت علماي بزرگ ، مثل محمد حسين هيكل و ديگران ، قضيه هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله عليها ، كاملاًٌ ثابت است و اين نشان مي دهد كه جناب خليفه دوم اين هجوم را انجام داده اند و اين هجوم نشان مي دهد كه اجماعي در كار نبوده و حد اقل اين است كه امير المؤمنين عليه السلام و عده اي از بني هاشم از بيعت با ابوبكر خارج شده بودند .
آقاي ابن حزم اندلسي در المحلي ، ج9 ، ص345 مي گويد :
ولعنة الله علي كل اجماع يخرج عنه علي بن أبي طالب و من بحضرته من الصحابة .
لعنت خدا به آن اجماعي باد كه حضرت علي و صحابه اش در درون آن اجماع نباشند .
سوال ششم:
جناب آقاي مراد زهي فرمودند آن چه كه اين روايت ثابت مي كند ، تهديد است ، ما از جناب آقاي مراد زهي سؤال مي كنيم كه آيا تهديد فردي براي بيعت از ديدگاه قرآن سند دارد ؟ كه آيا خليفه و امام مي تواند كسي را براي بيعت اجبار كند ؟ يا در سنت ما روايتي داريم يا جناب خليفه دوم و همچنين خليفه سوم ، آقا امير المؤمنين سلام الله عليه ، كسي را وادار كرده اند . واين تهديد مخالف آيه54 سوره نور است كه خداوند به پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم ، مي گويد :
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ .
اصلا از رسالت تو كه به مراتب بالاتر از امامت و خلافت است ، رويگردان شدند ، گناهش مال خودشان است .
وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ .
سوال هفتم:
با اين كه جناب مراد زهي قضيه تهديد را پذيرفتند ، اين سؤال مطرح است ، جناب خليفه اول و دوم براي وادار كردن اين ها به بيعت به خانه آن ها هجوم بردند و آن ها را خواستند وادار به بيعيت كنند ؛ ولو اين كه فرمايش جناب مراد زهي را قبول كنيم كه آمدند و بيعت كردند ، چرا خليفه دوم براي سعد بن عباده كه تا آخر عمر بيعت نكرد ، به خانه ايشان هجوم نبردند ؟ تهذيب الكمال ، ج10 ، ص18 .
و همچنين آقاي ابان بن سعيد بن عاص جزء كساني است كه از بيعت تخلف كردند ، چرا به خانه او هجوم نبردند ؟ اسد الغابه ، ج1 ، ص37
آقاي ابي بن كعب از بيعت كردن تخلف كردند ، تاريخ يعقوبي ، ج2 ، ص124 .
خالد بن سعيد بن عاص ، زبير بن عوام ، سلمان فارسي ، عباس بن عبد المطلب ، عتبة بن ابولهب ، عمار ياسر همه از بيعت خودداري كردند ، چرا خليفه دوم دو گانه برخورد كردند ؟
در ضمن براي ديدن فايل صوتي و لينك متني اين مناظره به اين آدرس مراجعه كنيد
www.valiasr-aj.com/fa/page.php
نظرات شما عزیزان:
ما محتاج یک نگاه اهل بیتیم
وبلاگ معنوی خوبی دارید.
خوشحال میشم به بنده هم سر بزنید.
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)