پاسخ هاي زيبا و مستند بر شبهات بزرگ و واهي 3

جواب:

اين را بارها جواب داده‌ايم. خود کليني (ره) در کافي با سند صحيح نقل مي‌کند:

خليفه دوم به خواستگاري أم کلثوم رفت و اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود که دختر من، بچه است و وقت شوهر دادنش نيست. عمر برگشت و در راه، عباس – عموي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) – را ديد و گفت: آيا من عيب و مشکلي دارم؟ عباس گفت: نه. عمر گفت: من رفتم پيش علي براي خواستگاري دخترش و به من نداد:

أما و الله! ... لأقيمن عليه شاهدين بأنه سرق و لأقطعن يمينه.

قسم به خدا! اگر علي دخترش را به من ندهد، دو نفر شاهد دروغين درست مي‌کنم که او دزدي کرده است و دستش را قطع مي‌کنم.

الكافي للشيخ الكليني، ج5، ص346

اولين وظيفه حاکم اسلامي، دفاع از ناموس و حريم مردم است؛ آن‌وقت خود حاکم اسلامي در سن 57 سالگي، يک دختر – بنا بر نقلي- 7 ساله را به زور خواستگاري مي‌کند.

عباس هم خدمت اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي‌رسد و ماجرا را نقل مي‌کند و مي‌گويد شما که بناي درگيري و برادرکشي و اختلافات داخلي نداري. اميرالمؤمنين (عليه السلام) هم مجبور مي‌شود دختر خود را بدهد.

در همان لحظاتي که ابوسفيان، دشمن شماره يک اسلام بوده، پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دختر ابوسفيان، أم حبيبه را گرفت. آيا اين دليل بر ارتباط صحيح و دوستانه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با ابوسفيان بوده است؟!

جالب اين‌که اين قضيه تهديد، در منابع اهل سنت هم آمده است. گويا جناب آقاي مولوي گرگيچ فراموش کرده اين مطلب را. وقتي من مي‌خواهم اين را نقل کنم، خدا مي‌داند که بدنم مي‌لرزد:

حضرت عمر آمد از علي دخترش را خواستگاري کرد و علي هم دختر 7 ، 8 ساله‌اش را آرايش داد و فرستاد پيش عمر و عمر هم به ساق او دست زد و او را بوسيد و گفت برو نزد پدرت بگو ما راضي هستيم و اين ازدواج، مبارک است.

جالب اين است که هم ابن حجر و هم ذهبي نقل مي‌کنند که أم کلثوم گفت:

لولا انك أمير المؤمنين للطمت أنفک.

اگر تو خليفه مسلمين نبودي، بيني‌ات را له مي‌کردم.

الإصابة لإبن حجر، ج8، ص465 – سير اعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص501 – تاريخ الإسلام للذهبي، ج4، ص138 – عمدة القاري للعيني، ج14، ص168 - المغني لإبن قدامه، ج7، ص454 - نيل الأوطار للشوكاني، ج6، ص240 - المصنف لعبد الرزاق، ج6، ص163 - المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج3، ص‌422 - الإستيعاب لإبن عبد البر، ج4، ص1955 – شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج12، ص106 – تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج19، ص483 -  أسد الغابة لإبن الأثير، ج5، ص614 - الوافي بالوفيات للصفدي، ج24، ص272 - إمتاع الأسماع للمقريزي، ج5، ص369

آقاي گرگيچ! آيا حاکم اسلامي اين است؟ کار به جايي رسيده و آن‌قدر آش شور شده که بعضي از آشپزهاي اهل سنت، دادشان درآمده است. وقتي سبط ابن جوزي اين قضيه را نقل مي‌کند، مي‌گويد اين علماء ما نفهميدند که چه نقل کرده‌اند و مي‌گويد:

والله! اگر أم کلثوم، کنيز بود، عمر حق نداشت به او دست بزند و او را ببوسد و با بدنش تماس بگيرد.

جالب اين‌که مي‌گويد:

من تعجب مي‌کنم که چرا جد من در المنتظم و ديگران اين ماجرا را نقل کرده‌اند!

آقاي گرگيچ! يعني خليفه اسلامي همين است که به خاطر رسيدن به هواهاي نفساني، اين‌چنين کاري را انجام مي‌دهد؟ وقتي حاکم اسلامي اين‌چنين باشد، از شهروندان چه انتظاري است؟!

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 24 فروردين 1390برچسب:,ساعت 9:1 توسط حامد مقري| |